loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت امام حسین , متن روضه شب عاشورا , متن روضه شب دهم محرم , روضه شهادت امام حسین , روضه شب عاشورا , روضه شب دهم محرم , متن روضه روز عاشورا , متن روضه

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2236 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1751 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6712 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3823 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1025 زمان : نظرات (0)

سید مجید بنی فاطمه

 

چه کنه زینب با دلشوره...

"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ"

اللهم عجل لولیک الفرج...

نفس تو سینه دم گرفته

بازم چشام و غم گرفته

بهونه ی حرم گرفته

دلم گرفته...۲

ردم نکن که جا ندارم

کسی به جز شما ندارم

جز اسم تو نوا ندارم

دلم گرفته...۲

ارباب...ارباب...تو این دل شب گداتو دریاب...۲

همیشه بوده ای در پناه زینب و حسین

نشسته ای تا ابد به راه زینب و حسین

محرم و صفر شده،تمام سال یک طرف

و یک طرف دگر همین دوماه زینب و حسین

*حسییین جان...حسییین جان...*

و یک طرف دگر همین دوماه زینب و حسین

به کربلاست زینب و حسین هست در دمشق۲

که فرق نیست بین بارگاه زینب و حسین

بدون‌ شک که مستجاب میشود دعا اگر۲

خدای را قسم دهی به جاه زینب و حسین

برادری و خواهری که پشت گرمی همند

حسین و زینبند تکیه گاه زینب و حسین

به غیر از این که بوده اند از علی و فاطمه

چه بوده نزد کوفیان گناه زینب و حسین

(علی فدای عمه و عون فدای دایی اش

فدای یکدگر شده سپاه زینب و حسین)۲

فقط حسین نیست بین قتلگاه و خاک و خون

که کربلا شده ست قتلگاه زینب و حسین

یکی ز زخم پیکری یکی ز داغ دیگری

بلند شد دگر آه ز سینه زینب و حسین

یکی سر بریده اش یکی قد خمیده اش

شده ست این نشانه ها گواه زینب و حسین

یکی میان قتلگه،یکی کنار خیمه ها

شده ست دوخته به هم نگاه زینب و حسین

*شب عاشوراست امشب

کربلا غوغاست امشب

امشب آخرین شبیه که رقیه راحت میخوابه؛امشب آخرین شبیه که زینب کنار برادره؛ امشب آخرین شبیه که رباب علی رو بغل گرفته لالایی میخونه؛امشب همه ی اصحاب جمعند؛همه دارن گل میگن و گل میشنفن؛خیمه ی هاشمیون همه جمعند؛دو خیمه ی بزرگه که زده شده؛یکی خیمه بنی هاشم یکی خیمه ی اصحاب؛همه برای فردا باهم برنامه ریزی دارن؛خیمه ی هاشمیا همه حرف میزنند؛چی میگن؟امام حسین علیه السلام میفرمایند فردا اولین نفر باید شماها باشید برید میدان چون هر چی باشه اینا مهمون ماهستن؛تو خیمه ی اصحاب زهیر،بریر،حبیب و الی ماشاالله مردان باوفا دارن باهم حرف میزنند میگن فردا اول نفر باید ما بریم میدان؛چون اینا بچه های فاطمه اند؛

امشب زینب ازاین خیمه به اون خیمه هر جامیره میگت فردا زن ها هم شمشیر دست میگیرن میان وسط؛خیال نکنند داداشم غریبه،مگه زینب مرده؟!

من دختر همون مادریم با پهلوی شکسته آمد تو کوچه گفت مگه زهرا مرده علی رو دست بسته ببرند؛غلاف به بازوش خورد علی رو رها نکرد؛سیلی تو صورتش خورد علی رو رها نکرد؛بین در و دیوار محسنش رو کشتند علی رو رها نکرد؛یه کاری کردند مادر هجده ساله مثل پیرزن ها دست به دیوار میگرفت اما میگفت علی غریبه؛من دختر فاطمه ام مگه زینب مرده باشه حسین تنها بمونه؛یه عده رفتند زینب گفت نکنه داداشم تنها بمونه اما همچی که شنید یه عده ایستادند...جناب زهیر شب عاشورا بلند شد به والله قسم اگر من زهیر هزار بار جان بدم؛بدنم رو بسوزونند،آتش بزنند؛خاکسترم رو به باد بدن بازم دوست دارم پا رکابت شهید بشم؛تا این خبرا به زینب رسید خوشحال شد گفت مادر حسین غریبه اما رفیقای خوبی داره،اما حسن خیلی تنها بود...

یکی مناجات میخونه؛یکی نماز شب میخونه؛لحظه ای از امام حسین جدا نمیشدند لحظه ای دیدند آقا نیست! حبیب گفت:من الان میرم دنبال آقام؛داشت میگشت دید از دور یه نفر هی میشینه بلند میشه؛اومدم جلو دیدم ابیعبدالله ست داره گریه میکنه؛نشسته هی خارای بیابون رو جمع میکنه؛آقاجون چرا خارای بیابون رو جمع میکنی؟حبیب فردا هممون رو شهید میکنند؛خیمه ی ناموسم رو آتیش میزنند؛بچه هام پای برهنه آواره میشن؛خارها رو جمع میکنم بچه هام اذیت نشن...

ابیعبدالله صدا زد خواهر بیا! گفت:داداش بچه بودم مادرمو بین در و دیوار گذاشتن؛دلم خوش بود بابام هست؛داداشام هستن؛بابامو تو محراب شهید کردن،گفتم خدا سایه ی حسن و حسین رو از سرم کم نکنه؛جیگر داداش حسن رو پاره پاره کردند گفتم حسین دارم؛غم ندارم؛داداش تو این بیابونا ناموست رو به کی میخوای بسپاری؟صدا زد خواهر! فردا علمدار تویی؛دست پرمهرشو رو سینه ی زینب گذاشت قلبش آروم شد؛فردا همه رو به تو میسپارم؛بچه ها رو تو باید جمع کنی؛علی اکبر رو کشتن؛قاسمو کشتن؛ عباسو کشتن...همچین که ذوالجناح رو هی کرد که بره دید یکی از پشت سر میگه جان مادرم نرو؛برگشت دید خواهرش زینبه؛داداش میخوام وصیت مادرم رو عمل کنم؛مادرم فرمود:روز عاشورا حسین تنها میشه؛هروقت ازت طلب لباس کهنه ای رو کرد،بدون دیگه حسین برنمیگرده؛فرموده زیر حلقومت رو ببوسم؛سرت رو بالا بیار؛دیدند زینب آمد لبا رو روی حلقوم حسین گذاشت؛

عمه جان کاش به جای مادرت حلقوم حسین رو نمیبوسیدی...آخه همچین که نشست رو سینه ی حسین خنجرو بیرون آورد گذاشت رو این حلقوم؛هر چه کرد دید نمیبره...

او میکشید و من میکشیدم

او خنجر از کین،من آه از دل

او میبرید و من میبریدم

حسیییین...

داداش هیچ وقت فکر نمیکردم رگای گردنت رو ببوسم؛این لب ها رو گذاشت رو رگای بریده؛داداش جان سرت کجاست...داداش انگشتری تو دستت...

حسییین....

زینب برگشته یه وقت دیدند اسمان رنگ خون به خودش گرفت؛زمین داره میلرزه؛داد همه ی موجودات بلند شده؛زینب دوید خدمت امام زین العابدین؛عزیز برادرم چرا زمین میلرزه؟آسمان رنگ خون به خودش گرفته؟عمه جان الان ساعتیه که دارن سرها رو بالای نیزه ها میزنند...

سری به نیزه بلند است در برابر زینب

خدا کند که نباشد سر برادر زینب

یه وقت دیدند حرمله آمد پشت خیمه یه نیزه ای رو هی زمین میزنه؛یکی صدا زد چشم رباب رو بگیر...

حسییین....

خدا نکنه ادم ناموسش بین یه عده حرامی گیر کنه...

پناه عالمیان خواهرت پناه ندارد

عباس کجایی ببینی نامحرما دورمو گرفتن!

حسییین....

زینب دیده که پیغمبر بارها و بارها حسین رو بغل میکرد...هی میگفت باور نمیکردم یه روزی تو این خاکا دست و پا بزنی...زین العابدین دید قصابه داره گوسفند ذبح میکنه،گفت:آبش دادی؟بله آقا،مگه میشه آبش نداده سرش رو جدا کرد؟گفت:بابای من رو تشنه سرش رو بریدن...

حسییین....

شب یازدهم زینب برگشت یه نگاهی به سر عباس کرد گفت:کجایی با غیرت ناموست رو اسیر کردن...

حسییین...

به عظمت زینب "عجل لولیک الفرج..."

خاک در دهان اونایی که میگن این همه فقیره چرا به امام حسین کمک میکنید؟امام حسین به ما احتیاج نداره،ما به امام حسین محتاجیم...

قدیم سالی یکی دوبار بیشتر برنج نمیخوردند ولی تو زندگیا برکت بود اما حالا...برای اینه که ما خرجمون رو از امام حسین جدا میکنیم.پیرزنه ظرف مردم رو میشست،یه خورده پول میگرفت میگفت این برا یتیمام،اینم برا روضه آقام؛اونی که این حرفای عوضی رو میزنه گرفتار میشه میگه حسین...شما تو تمام دنیا میبینید دارای یه افسردگی ایند...ما میایم در خونه امام حسین گریه میکنیم اروم میشیم؛بچه هر چی گریه کنه میگه من مادرمو میخوام تا مادرش بغلش میگیره اروم میشه؛هی گریه میکنه...میگه چرا گریه میکنی؟میگه آخه کجا بودی؟ تو میای امام حسین تو آغوشت میگیره  گریه میکنی آروم میشی...

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین...

امام صادق علیه السلام میفرمایند:یه عده میان با ما برابرن! اینا کیان؟فرمود:اینا ندیده ما رو قبول دارن،مارو دوست دارن...

خدایا الساعه قلب نازنین امام زمان رو در آرامش قرار بده...ما رو از چشم امام زمان ننداز

روضه شهادت امام حسین (ع) - نفس تو سینه دم گرفته - سید مجید بنی فاطمه 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1732 زمان : نظرات (0)

دکتر میثم مطیعی

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ

امشب ما رو سوا کن،ما رو به کشتی نجات خودت برسون... حسین...

 کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی

این حسین است که با خود همه را خواهد برد

حسین ...

السلام علیک یا اباعبدالله

شب عاشورا قرار بود حمله بشه،اصحاب اومدند اعلام وفاداری کردند،بیاید ماهم امشب کنار خیمه آقا یه جوری بهش سلام بدیم که دل زینب قرص بشه ...

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

(لبها معطر است سلام علی الحسین

ساعات آخر است سلام علی الحسین)۲

این خاک، رستخیز تمام مصایب است

صحرای محشر است سلام علی الحسین

ظهر دهم رسیده و چشمان خواهری

سوی برادر است، سلام علی الحسین

حسین ... آی ...

ظهر دهم رسیده و از سیب سرخ عشق

عالم معطر است سلام علی الحسین

این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب۲

دنبال اصغر است سلام علی الحسین

آخه اهل حرم  یه وقت دیدند آقا رفت پشت خیمه شروع کرد با غلاف شمشیر خاک رو کندن،علی اصغرم

این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب

دنبال اصغر است سلام علی الحسین

هم دست ها بریده و هم آب ریخته است

عباس، مضطر است سلام علی الحسین

اون لحظه که آب روی زمین ریخت عباس مضطر شد،قربونت برم سقای حسین،علمدار عشق من یه مضطر دیگه هم میشناسم که روز یازدهم وقتی همه رو سوار کرد،کاروانش رو مرتب کرد،نمیدونم زینب با دختر بچه هایی که مرده بودند چه کرد؟! همه به دست و پا غل و زنجیر جامعه دارند،همه رو سوار ناقه های بی جهاز کرد،زین العابدین رو سوار کرد،سی هزار نامرد دارند نگاه میکنندیا مجیب المضطر اَجب المضطر زینب به داد برس،الان زین العابدین قالب تهی میکنه،صدا زد یا حجة الباقین و یا ثمال الماضین ای یادگار گذشتگان و ای امید آیندگان مالی اراک تجود بنفسک؟! چرا داری با جون خودت بازی میکنی؟  تو حجت خدایی! عمه مگر این بدن حجت خدا نیست؟

میکشی مرا...

کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون

تا نگویند حسین بن علی بی کفن است

حسین ....

امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود

فردا زخون عاشقان این دشت دریامیشود

امشب باید خودمونو برسونیم وگرنه جا میمونیم...

امشب شبشه...

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

مکن ای صبح طلوع...

عصر فردا....

همون لحظه ای که آسمون تیره و تار شد،همون لحظه ای که صدای بانویی قدشکسته بلند شد...

عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است...

زینب بچه ها رو جمع کن...

امشب کارو تموم کن،امشب به کی قسمت بدم؟اگر به مادرت قسمت بدم  دیگران چی میگن؟اینم یاد گرفته هر وقت گیر میفته به حضرت زهرا قسم میده.به حق اون مادرت که بین در و دیوار صورتش سوخت امشب جواب ما رو بده...

آتش زبانه میکشید...

حسین حسین حسین...

بر آن گلو که بوسه برآن زد پیامبر

امروز خنجر است،سلام علی الحسین

والعصر، عصر اگر برسد چشم زینبش

حیران یک سر است،سلام علی الحسین

سری به نیزه بلند است...

حسین جان قراره سرت رو وارد کوفه کنند؛زینب معلم قرآن دختران اینا بوده، من بهشون یاد دادم اگر کسی قرآن خواند ماشاء الله بگید،بارک الله بگید ولی اینا سنگ میزنند،من بهشون یاد ندادم وقتی کسی قرآن میخونه هلهله کنند و کف بزنند...

حسین جان...

این بوی سوختن ز خیامش رسیده است؟

یا بوی معجر است سلام علی الحسین

بوی موی سوخته میادصداتو برسون کربلا،اربعین همدیگه رو کربلا ببینیم،حسین جان ...

دانلود بخش اول

روضه شهادت امام حسین (ع) -  کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی  - دکتر میثم مطیعی

دانلود بخش دوم

روضه شهادت امام حسین (ع) -  کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی  - دکتر میثم مطیعی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 995 زمان : نظرات (0)

حاج حسین سازور

 

 

شکر لله که حق را به من آموخت حسین

شعله حب علی در دلم افروخت حسین

حسین جان

هر کسی عبد حسین است همان عبد خداست

با خدا حرف زدن را به من آموخت حسین

اگه تو نبودی ما با خدا نمی توانستیم حرف بزنیم آری از روز ازل بود که با دست خودش

 محنت فاطمه را در دلم آموخت حسین

با صدای سخن عشق به دنیا فرمود

ذره ای دین خدا را به تو نفروخت حسین

 اونایی که الان دین خدا امانت به دستتونه این چند صباح رو قدر بدونید، نعمت خدمتگزاری به دین خدا به شما داده شده

با صدای سخن عشق به دنیا فرمود

ذره ای دین خدا را  نفروخت حسین

با ستم کار سخن از در تدبیر نگفت

ذلت و خاری و لبخند نیاموخت حسین

ته گودال اگر زمزمه یا رب داشت

زیر شمشیر و سنان دیده به ما دوخت حسین

راوی می گه دیدم زیر خنجرِ دشمن لباش داره حرکت می کنه،چه می گه؟ می گهخدایا شیعیانمو ببخش، دوستانمو ببخش

ته گودال اگر زمزمه یا رب داشت

 زیر شمشیر و سنان دیده به ما دوخت حسین

کهنه پیراهن او هم بخدا غارت رفت

برتن خویش به جز نیزه نیندوخت حسین

آتش عشق خدا بود،عطش کشته شدن

 آنقدر داشت که لب تا جگرش سوخت حسین

کربلایی نشود هر که فدایی نشود

بر سر نیزه چو خورشید برافروخت حسین

اگه می خوای حسین جانم بگی ها از جانت بگو: حسین جان...

مناجات و روضه امام حسین (ع) -  شکر لله که حق را به من آموخت حسین - حاج حسین سازور

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 458 زمان : نظرات (0)

حاج میثم مطیعی

 

سیدبن طاووس هرسال رزق مقتل ما رو فراهم کرده،خدا وسیله قرارش داده

"و لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ ع مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ"وقتی آقادید جووناش همه رو زمین افتادند،یارانش همه در خون غلتیدند؛"عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ "خودش اراده ی میدان کرد؛آمد مقابل لشگر ایستاد"وَنَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص"کسی هست از حرم رسول خدا دفاع کنه؟"هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا"ایا کسی هست به خاطر خدا درباره ی ما از خدا بترسه؟"هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا "فریادرسی هست یانه؟!"هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَابه صدای غریبیش فقط یه عده جواب دادند؛من میگم بی جواب نبود"فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ "زن ها شروع کردند ناله زدنداریم خاک بر سر میشیم،امام زمان نشسته...کربلا داره غوغا میشه،پسر فاطمه داره آما ده ی میدان میشه،کسی براش نمونده"و نَظَر  یمینا و شمالا"یه نگاهی به راست و چپ کرد؛"فَلَم یَرَ من اصحابِه احدا" دیگه مردی نمونده؛"فَتَقَدَّمَ‏ إِلَى الْخَیْمَةِ"آمد کنار خیمه" وَ قَالَ لِزَیْنَب"زینبَ زینب رو صدا زد"نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ "زینب بچه رو بیار میخوام باهاش وداع کنم؛"فَأَخَذَهُ " طفل رو درآغوش گرفت؛"وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ "اراده کرد فرزند رو بوسه بزنه؛آخ...بوسه یه آخر نرسید"فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ "قطرات خون به صورت امام حسین پاشید؛تیر به گلوی فرزند خورد"فَذَبَحَهُ من الاذن الی الاذن"دلیلش این بوده  صدا زد: علی جان !

حجم تیر از گلوی تو بیشتر بوده پدر

سر جدا شد...

بعد میدونی چه کرد آقا؟دوباره زینب رو صدا زد:"قَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ "زینب بچه رو نگه دار "ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ"دست زیر گلوی علی برد،خون رو پر کرد؛" فَلَمَّا امْتَلَأَتَا "صبر کرد دو کف دست پر شد"رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ "خون رو به آسمان پاشید؛"ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ" انچه به سرم میاد آسانه،خدایا داری میبینی..."قَالَ الْبَاقِرُ ع‏ "امام باقر علیه السلام فرمود"فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ"ازاین خونی که به آسمان پاشید یک قطره به زمین برنگشت"قَالَ الرَّاوِی وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ ع "دیگه تشنگی داشت اذیتش میکرد؛"فَرَکِبَ الْمُسَنَّاةَ یُرِیدُ الْفُرَاتَ "سوار بر مرکب مسنات شد "وَ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ بَیْنَ یَدَیْهِ "مقابلش عزیز دلش شمشیر میزد؛دوبرادر برای سیراب کردن بچه ها به فرات زدند"فَاعْتَرَضَهُ خَیْلُ ابْنِ سَعْدٍ "آمد لشگر درمقابل دوبرادر؛"فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِی دَارِمٍ الْحُسَیْنَ ع بِسَهْمٍ"یکی از قبیله بنی دارم کمانش رو  آماده کرد،تیر رو پرتاب کرد "فَأَثْبَتَهُ فِی حَنَکِهِ الشَّرِیفِ"تیر به زیر چانه و گلوی امام حسین خورد؛این اولین تیری بود که به گلوش زدن "فَانْتَزَعَ"تیر را درآوردچند تا تیر امروز خودت درآوردی؟!چند تا...؟! "فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ یَدَیْهِ تَحْتَ حَنَکِهِ"دوباره دست ها را به زیر گلو برد؛" حَتَّى امْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ الدَّمِ "دوباره دو کف دست پرازخون شد؛"ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ:"دوباره خونها را به آسمان پاشید؛صدا زد:" اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ "خدایا به تو شکایت میبرم"مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ "بیین با پسر دختر پیغمبرت چه میکنند؟قربونت برم این قدر مادری هستی...یه روزیم مادرت بین درو دیوار...اون لحظه ای که خودش فرمود:والنار تَسعُر؛آتش زبانه میکشید؛" وتَسفَعُ وَجهِی"صورت مرا میسوزاند؛اون لحظه ای که مادرش میفرمود: فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ؛آن قدر به صورتم سیلس زدحَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی گوشواره م پراکنده شد؛فسَقَطتُ بوجهی و انا حامل؛حامله بودم...اونجا مادرت صدازد:یا ابتا هکذا بابنتک؛ببین با دخترت چه میکنند...؟!

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را

قاتل گهی به کوچه،گه بین خانه میزد

گاهی به چشم و ابرو؛گاهی به دست و بازو

گاهی به پشت و پهلو،گاهی به شانه میزد

گردیده بود قنفذ همدست با مغیره

او با غلاف شمشیر،این تازیانه میزد..‌‌‌.آقا شروع کرد شکایت کردن: "اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ" "بیین با پسر دختر پیغمبرت چه میکنند؟

" ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ عَنْهُ "اینجا راوی میگه بین امام حسین و حضرت عباس  حائل شدند،عباس رو ازش جدا کردند"وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ "دور علمدار رو گرفتند "حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ "علمدارش رو کشتند؛آقا چه کرد؟سید میگه:"فَبَکَى الْحُسَیْنُ ع لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیداً"آقا بشدت گریه کرد؛ "قَالَ الرَّاوِی: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبِرَازِ "اینجا دیگه خودش وارد میدان شد؛مردم را به مبارزه دعوت کرد؛"فَلَمْ یَزَلْ‏ یَقْتُلُ کُلَّ مَنْ بَرَزَ إِلَیْهِ "هر کسی که به میدان می آمد آقای ما به درک واصلش میکرد؛" حَتَّى قَتَلَ مَقْتَلَةً عَظِیمَةً "آقا مقتل راه انداخت؛خیلیاشون رو به جهنم فرستاد؛بلند بلند این اشعار رو زیر لب زمزمه میکرد:

"الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ"کشته شدن بهتر از تن دادن به ذلته...

حسین کشته شد که ما ذلیل نشیم،حسین کشته شد که به ما یاد بده مومن غریب میشه،مظلوم میشه ولی ذلیل نمیشه؛صدای هیهات من الذله رو در تاریخ ماندگار کرد

"الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ

وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ"

اینکه آدم ذلیل بشه بهتر ازاینه که وارد جهنم بشه.

راوی میگه:"وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً "در عمرم آدم رنج دیده و مصیبت کشیده  اینطور ندیده بودم" وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ " بچه هاشو کشته باشن،اهلبیتش رو کشته باشن،خاندان و اصحابش رو کشته باشن"أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ "این چنین دلیرانه به صف بزنه"وَ إِنْ کَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَیْهِ فَیَشُدُّ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ فَیَنْکَشِفُ عَنْهُ انْکِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهِ الذِّئْبُ "میگه آقا چنان حمله میکرد،چنان با شمشیر به صف دشمن میزدمثل گله ی بز در برابر گرگ اینا پراکنده میشدند؛"وَ لَقَدْ کَانَ یَحْمِلُ فِیهِمْ "حمله میکرد اما تعداد داره بالا میره" وَ لَقَدْ تَکَمَّلُوا ثَلَاثِینَ أَلْفاً "چند نفر به یک نفر؟!سی هزار نفر تکمیل شدند"فَیُهْزَمُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ "در مقابل آقا به هزیمت میرفتند،مثل ملخهای پراکنده شده؛"ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى مَرْکَزِهِ "میرفت کر و فر میکرد،برمیگشت به قلب میدان؛آخه زن ها قوت قلب میخوان،"وَ هُوَ یَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ"زینب این صداتو خیلی دوست داره...خیمه ها دوباره آروم میشد"قَالَ الرَّاوِی وَ لَمْ یَزَلْ علیه السلام  یُقَاتِلُهُمْ "آقا پیوسته میجنگید"حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ"یه وقت بین امام حسین و خیمه ها جدایی انداختند؛" فَصَاحَ‏ وَیْلَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ "اگه دین ندارید،اگه از معاد نمیترسید؛"فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ "آزاد مرد باشید؛"وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَمَا تَزْعُمُونَ "اگه فکر میکنید عربید؛مسلمون که نیستید؛دین هم که ندارید؛آزاده هم نیستید؛اگه یه  ذره رگ عربی تو وجودتون هست؛به  حسبتون برگردید"قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ "صدای نحسش رو بلند کرد:"مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ "چی میخوای؟"فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی"من دارم با شما میجنگم؛شما با من میجنگید؛" وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ "زن ها گناهی نکردند؛"فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً"به این نفهما،به این جاهلابگو برگردند تا من زنده ام به حرمم متعرض نشید" فَقَالَ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ لَکَ ذَلِکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ"شمر گفت:باشهحاج آقا مجتبی خدا رحمتت کنه! هروقت این عبارت رو میخونم یادم میفته؛میفرمود:اونایی که کربلا بودن از اوناییکه مدینه اومدن در خونه ی علی بهتر بودن پسر زهرا صدا زد من زنده ام با زن و بچم چی کار داری؟

اون نامردا اومدن در خونه ی زهرا؛فَدَعا بالحُطم؛گفت:هیزم بیارید،میخوام خونه رو بسوزونم؛میخوام اهل خونه رو بسوزونم؛مردم تعجب کردند! ان فیها فاطمه! تو این خانه فاطمه ست؛قال: و اِن...و ان...اگه زهرا باشه هم میسوزونم...

دشمن از کنار خیمه ها برگشت؛اما حسین جان! نبودی غروب چه کردند با خیمه ها "فَقَصَدُوهُ بِالْحَرْبِ فَجَعَلَ یَحْمِلُ عَلَیْهِمْ وَ یَحْمِلُونَ عَلَیْهِ"آقا حمله میکرد،دشمن حمله میکرد" وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَطْلُبُ شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ فَلَا یُجْدِی "دنبال یه جرعخ آب بود؛اینجای مقتل عجیبه... عجیبه... عجیبه...روایت میگه اینجا

"حَتَّى أَصَابَهُ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ جِرَاحَةً "هفتادو دو زخم به بدن مبارکش بود"فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً "خسته شد...آقا ایستاد"وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ "دیگه از جنگیدن خسته شده بود"فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ "همینطور که ایستاده بود"إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ "سنگی آمد به پیشانی مبارکش اصابت کرد"فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ "پیراهن رو بالا زد خون های پیشانی را پاک کنهاون سینه ی محمدی دیده شد..."فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ"یه تیری اومد؛هم مسموم بود،هم سه شعبه بود" فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ "تیر به قلبش خورد؛"فَقَالَ علیه السلام بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ "سر به آسمان بلند کرد"إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ "خدایا تو میدونی "أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا "دارند مردی رو میکشند"لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ "غیر از من روی زمین کسی پسر دخترپیغمبر نیست"ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ "آقای ما دست به کمر برد تیر رو  از پشت سر بیرون آورد "فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ"مثل ناودون خون فوران کرد..؛بکش ما رو ...قلبمون داره می ایسته حسین...زینبت چی کشید...؟!دخترات چه میکردند.‌.؟! آخ...آخ...این خونی که از بدنش رفت توان آقای مارو تحلیل برد"فَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ وَ وَقَفَ "ضعیف شد؛ایستاد؛"فَکُلَّمَا أَتَاهُ رَجُلٌ انْصَرَفَ عَنْهُ "بعضیا هوس میکردند بیان کارش رو تمام کنند؛پشیمون میشدند؛" کَرَاهَةَ أَنْ یَلْقَى الله بدمه"میگفتند بذار بدتر از ما بیاد کارش رو تمام کنه؛ "حتی جاء رَجُلٌ مِنْ کِنْدَةَ "یه مرد ملعونب اومد"یُقَالُ لَهُ مَالِکُ بْنُ الْیُسْرِ"این ملعون مالک بن یسر دو کار کرد؛اولا :"فَشَتَمَ الْحُسَیْنَ "یه ناسزایی به آقا گفت"وَ ضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ الشَّرِیفِ بِالسَّیْفِ "چنان با شمشیر به سرش زد"فَقَطَعَ الْبُرْنُسَ"کلاه خودش شکافت" وَ وَصَلَ السَّیْفُ إِلَى رَأْسِهِ"شمشیر به سر رسید؛" فَامْتَلَأَ الْبُرْنُسُ دَماً."کلاه خود پر خون شد؛"قَالَ الرَّاوِی:فَاسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ ع بِخِرْقَةٍ فَشَدَّ بِهَا  رَأْسَهُ"نمیدونم کی براش کهنه پارچه آورد! سرش رو بست "وَ اسْتَدْعَى‏ بِقَلَنْسُوَةٍ فَلَبِسَهَا"کلاهی خواست،به سر گذاشت؛عمامه بست" وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَیْئَةً "یه ذره راحتش گذاشتن؛"ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ  مِن کلِّ جانب"دوباره دورش شلوغ شد"یه اتفاقاتی افتاد که نمیگم؛ولی فقط همین رو بگم که نمیدونم آقایی که با اون وضع افتاده بودچطور خودش رو به بالای اسب کشید...!! "و لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ ع بِالْجِرَاحِ "وقتی جراحاتش زیاد شد"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ"بدنش مثل خارپشت شد؛یه ملعونی آمد؛ "طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَةً

"چنان ضربه ای به پشتش زد"فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ"از روی اسب با صورت به زمین افتاد"عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ"ای خدالتریب...یه چیزایی رو نمیگم...یا صاحب الزمان من رو ببخش...آقا روی زمین افتاد،هی می افتاد،هی بلند میشد"وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَةً "نامرد یه ضربه ای به دوشش زد...؛"کَبَا ع بِهَا لِوَجْهِهِ "دوباره با صورت به زمین افتاد؛این یه جمله رو میخواستم بگم:"وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا "آقا به زحمت مینشست "وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ "سینه خیز میرفت...

حسییین ...

آخر ای مظلوم فریادی بزن

ای عزیز فاطمه دادی بزن

یا ز دست قاتلت خنجر بگیر

یا ره گودال بر مادر ...

هنوز سر رو جدا نکردن ... خیلی کارای دیگه مونده که این نانجیبا انجام بدن ... من یه دونشو بگم:

یک نفر سنگ کین به رویت زد

دیگری نیزه بر گلویت ....

حسین........

 روضه شهادت امام حسین (ع) - حجم تیر از گلوی تو بیشتر بوده پدر - حاج میثم مطیعی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1647 زمان : نظرات (0)

حاج منصور ارضی

 

السلام علیکم یا اهل بیت نبوه یا ولی الله إن بیْنی و بیْن الله عز و جل ذنوبا لا یأْتی علیْها إلا رضا

سفره ات را مادرت زهرا فراهم می کنم

چون وهب آخر نگاهت سر به راهم می کند

هر چه میخواهی بگیر از من، گدایی را نگیر

نوکری خانهی تو پادشاهم میکند

سی شب ماه خدا، شکر خدا، گفتم حسین

پس محرم، محرم این دستگاهم میکند

تو خودت پیغام دادی که بیا، من آمدم

دوری از تو مطمئنا روسیاهم میکند

بیشتر از یک سیاهی لشگرم کردی حساب

چون علمدارت فدایی سپاهم میکند

در میان خیمههایت دست من را هم بگیر

چشم خیس دخترت دارد نگاهم میکند

به لباس کهنهای که دوخته زهرا، قسم

خواهر تو بیقرار قتلگاهم میکند

فکر این که میرود صحرا به صحرا پیکرت

مثل زینب عاقبت بیسرپناهم میکند

یکی از اصحاب نگهبانه کنار خیمه ابی عبدالله،میگه دیدم خواهر عرض کرد داداش،میخوام بهت بگم،این اصحاب و یاراتو امتحان کردی؟فردا میمونن پای رکابت؟(اخه زینب داغ دیده ست)چرا اخه میدونه یه روزه امام حسنو شبونه تنها گذاشتن،همه رفتن،معاویه لعنت الله علیه همه رو خرید

نگهبان جزء اصحابه،میگه نگهبانیمو رها کردم به سرم زدم،رفتم تو خیمه ی اصحاب،گفتم حبیب چرا نشستی؟زینب بی بی دو عالم نگرانه پاشید شمشیراتونو آماده کنید دیدم همه ی اصحاب وارد میدون شدن :

یا بنات رسول الله ،شمشیرهاشونو بالا کشیدن ،ما فردا وایمیستیم ....

با خدا در حرمت از چه نیایش نکنم

باز هم ناله ی من شد که فروکش نکنم

چقدر حرف تلنبار شده روی دلم

خواهرم می‌شود ازچشم تو خواهش نکنم

حرفهایی زده مادر که به هم ریخته ام

می شود موی تو را باز نوازش نکنم

هی دست سر حسینش میکشه،هی میگه آقا بشین،هی دورش می گرده،هی دستای ابی عبدالله رو میبوسه ...هی انگشترشو نگاه می کنه ...

خواهری فلسفه اش خرج برادر شدن است

کار من کرببلا نائب مادر شدن است

خداحافظ حسین عزیز عالمین ...

خداحافظ به زهرا نور عین ...

میاید بوی هجران ...

دلم خون شد حسین جان ...

حسین سالار زینب ....

روضه شهادت امام حسین (ع) - سفره ات را مادرت زهرا فراهم می کنم - حاج منصور ارضی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 657 زمان : نظرات (0)

حاج میثم مطیعی

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

دیگه از الان صحابی ای بین خیمه ها نیست؛فقط خودشون موندن؛دو سه تا مرد موندن؛چندتا بچه موندن؛زن ها و بی بی های حرم موندن،آقا ای کاش یه کاری میتونستم بکنم،آقا دیر رسیدم

قصه ی روز دهم ای یار مارا می کشد

داغ تو تکرار در تکرار ما را می کشد

حسییین ... حسیییین ...

قبل عاشورا برای مادرت جان داده ایم

روضه ی تلخ در و دیوار ما را می کشد

عمرمان دادی خدایا تا به عاشورا رسیم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود،این همه روضه شنیدیم

عمرمان دادی خدایا تا به عاشورا رسیم

گرچه عاشورای تو صدبار ما را می کشد

چیزی نمونده آقامون رو بکشن...

کشت زینب را همین دیشب,وداع تو حسین!

قصه ی آن آخرین دیدار ما را می کشد

یه دیدار دیشب بود؛یه دیدار هم یک ساعت دیگه ست؛برای آخرین بار اومد کنار برادر،جای بوسه پیدا نکرد،یه نفر تو قتلگاه منتظرشه،زینب بیا،ببین قتلگاه پر از گل یاس شده؛صدا بلند شداُخَیَّ الیَّ

لب گودال مادر افتاده

ته گودال بی سر افتاده

از رو نیزه یک سر افتاده

معجر افتاده...اکبر افتاده

اصغر افتاده...

حسین...حسین....آآآآ..‌‌‌

او میدوید و....

پناه حرم کجا داری میری بگو برادرم

بدرقه ی راه تو اشک چشم ترم

آهسته تربرو داداش مضطرم

پناه حرم....یادم نرفته لحظه ی زمین خوردنت

بمیره خواهرت چقدر غریب کشتنت

یه جای سالمم نمونده روی تنت

حسین....حسیین....

کشت زینب را همین دیشب,وداع تو حسین!

قصه ی آن آخرین دیدار ما را می کشد

چشم و دست او فدای تو شده, بی چشمداشت

ساقیِ برگشته از پیکار مارا می کشد

تا سلامی میدهد...

امام زمان ما رو ببخش مستمع روضه دو نفرن یکی مادرشه؛یکی امام زمانه...

تا سلامی میدهدبر بند بند پیکرت

السلام علی الاعضاء المقطعات

تا سلامی میدهدبر بند بند پیکرت

بندهای ناحیه این بار مارا می کشد

السلام علی الشیب الخضیب...حسین..‌

السلام علی الخد التریب

بارها از قتلگه گفتیم و سوزش کم نشد

عاقبت این روضه ی دشوار، ما را می کشد

روضه شهادت امام حسین (ع) ظهر عاشورا -قصه ی روز دهم ای یار مارا می کشد - حاج میثم مطیعی 

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 87
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 435
  • آی پی دیروز : 656
  • بازدید امروز : 1,361
  • باردید دیروز : 6,157
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 15,886
  • بازدید ماه : 15,886
  • بازدید سال : 1,330,919
  • بازدید کلی : 19,836,747